سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :30
بازدید دیروز :0
کل بازدید :28877
تعداد کل یاداشته ها : 19
103/9/6
4:57 ع

 

تصمیم گیری خوب

                                                                             

گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد.3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد. قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد. سوزن بان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و  از این طریق جان 3 فرزند را نجات دهد و 1 کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.

سوال:

اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟

بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی  چطور .... ؟

در این تصمیم، آن 1 کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (3 کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می شود.

 این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره ، جامعه، در سیاست و... اتفاق می افتد، اقلیت قربانی اکثریت (شاید احمق و یا نادان) می شوند.

کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد.

اگرچه هر 4 کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن 3 کودک احمق نبود.

مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران  را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند.

گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته اند، منجر به از دست رفتن منافع کل سازمان خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است.

زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار . با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.

"به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست... و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست

 

 


  
  

برتری اسلام بر همه ادیان

آیات سی و سوم سوره توبه و نهم سوره صف، از جهانی شدن اسلام و عالمگیر شدن این آیین خبر می‏دهد. سرعت پیشرفت اسلام در جهان و به رسمیت شناخته شدن این آیین در کشورهای مختلف اروپایی و نفوذ سریع آن در آمریکا و آفریقا، نشان می‏دهد که اسلام رو به سوی عالمگیر شدن پیش می‏رود و تکامل این برنامه، به هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) است که برنامه جهانی شدن اسلام تحقق می‏یابد.

 

 

قیام حضرت مهدی(عج) ونابودی دولت‏های باطل

در بعضی روایات، آیه هشتاد و یکم سوره اسراء، به قیام حضرت مهدی(عج) تفسیر شده است. امام باقر علیه‏السلام فرمود:«مفهوم این سخن الهی این است که وقتی امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می‏شود.» پیروزی حق بر باطل و شکست دولت‏ها و لشکرهای کفر و شرک، قانونی الهی و کلی است که پویندگان و رهروان راه حق در برابر سختی‏ها و مشکلات به آن توسل می‏جویند و به آن امیدوارند. قیام حضرت مهدی(عج)، روشن‏ترین مصداق این آیه است که با قیام حضرت، تمام دولت‏های باطل نابود می‏شوند و دولت حق حضرت بر آنها پیروز می‏گردد. در روز فتح مکه نیز پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله 360 بت را که قبایل عرب بر گرد خانه کعبه چیده بودند، با عصای خود سرنگون ساخت و این آیه شریفه را تلاوت کرد.

 

حضرت مهدی(عج) ذخیره الهی

امام باقر علیه‏السلام درتفسیر آیه هشتاد و ششم سوره مبارکه هود می‏فرماید: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه می‏دهد و نخستین سخنی که بر زبان مبارکش جاری می‏شود، این آیه است و سپس می‏فرماید: «من بقیة اللّه‏ و خلیفة اللّه‏ بر شما هستم». آن‏گاه همگان به آن حضرت چنین سلام می‏کنند: «سلام بر تو ای بازمانده خدا در زمین». تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ و سربازان مبارزی که با دشمن می‏جنگند و برای بشریت باقی می‏مانند و مایه خیر و سعادت او می‏شوند، «بقیة اللّه‏» هستند و چون حضرت مهدی(عج) آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام است، یکی از روشن‏ترین مصادیق «بقیة‏اللّه‏» می‏باشد و این لقب برای حضرت از همه شایسته‏تر است، به ویژه که تنها باقی مانده بعد از پیامبران و امامان می‏باشد.

 

حکومت جهانی مستضعفان

خداوند در آیه پنجاه و پنجم سوره نور به صراحت بیان می‏کند کسانی که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند، قطعا خلیفه روی زمین خواهند شد و دین و آیین آنها به طور ریشه‏دار و پابرجا در زمین مستقر می‏شود. گروهی از مفسران، این آیه را اشاره به حکومت حضرت مهدی(عج) می‏دانند که شرق و غرب جهان در تحت لوای حکومتش قرار می‏گیرد و آیین حق را در همه جا برقرار می‏سازد و ناامنی و ترس و جنگ را از صحنه زمین نابود می‏کند. همچنان که در روایتی از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است: «اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می‏کند تا اینکه مردی از امت من که هم‏نام و هم‏کنیه من است، ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و ستم شده باشد».

 

 

پیروزی نهایی مهدی(عج)

در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که از آنها می‏توان چنین دریافت که روزی حکومت تمامی دنیا به دست پاکان و نیکان خواهد افتاد و حکومت واحد جهانی براساس یکتاپرستی تشکیل خواهد شد. در این حکومت، برنامه‏های اسلامی در سراسر جهان اجرا می‏شود و همه احکام الهی جامه عمل به خود می‏پوشد. بیم و هراس توده مردم از میان خواهد رفت و آرامش و امنیت کامل در سراسر گیتی برقرار خواهد شد. همه مردمان دنیا خدای یکتا را می‏پرستند و هر گونه بندگی و بت‏پرستی ریشه‏کن خواهدشد. براساس روایات و نویدهای انبیای الهی و ائمه اطهار علیه‏السلام ، این عصر درخشان و روزگار طلایی، همان روز قیام منجی عالم بشریت و دوران پرشکوه ظهور حضرت مهدی(عج) است که زمین را پر از عدل و قسط و داد می‏کند.

 

برچیده شدن بساط مشرکان

خداوند در آیه سی و نهم سوره مبارکه انفال، به مسلمانان دستور می‏دهد با مشرکان پیکار کنند و فتنه و شرک را بر چینند تا دین و پرستش مخصوص خدا شود. برخی از مفسران ضمن روایتی از امام باقر علیه‏السلام ، تفسیر این آیه شریفه را دولت بر حق حضرت مهدی(عج) می‏دانند. امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «تأویل این آیه هنوز نیامده است و هنگامی که تأویل آن بیاید، با مشرکان پیکار خواهد شد تا هنگامی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند و شرکی در روی زمین باقی نماند و این در زمان قیام قائم ما خواهد بود».

 

مهدی (عج) و انتقام خون امام حسین علیه‏السلام

در آیه سی و سوم سوره مبارکه اسراء، سخن از کشته شدن مظلومان به‏وسیله ظالمان و گرفتن انتقام خون آنان به دست ولی خدا گفته شده است. برخی از مفسران، روشن‏ترین مصداق این آیه را خوان‏خواهی و انتقام حضرت مهدی(عج) در مورد امام حسین علیه‏السلام می‏دانند و از امام باقر علیه‏السلام چنین روایت می‏کنند: «حسین علیه‏السلام مظلوم کشته شد و ما، اولیا و وارث خون او هستیم و قائم ما به خون‏خواهی حسین علیه‏السلام قیام خواهد کرد. پس هر کس را که به کشتن آن حضرت راضی بوده، به قتل می‏رساند تا آنجا که خواهند گفت او در کشتن اسراف می‏کند و از دنیا نمی‏رود تا اینکه به پیروزی کامل برسد و سراسر زمین را از عدل و داد پر کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد».

 

روز قیام مهدی(عج) از ایام اللّه‏

خداوند در آیه پنجم سوره ابراهیم، از روزهایی سخن می‏گوید که «ایام‏اللّه‏» نام دارند و روزهای سرنوشت‏ساز و مهم زندگی انسان‏ها به شمار می‏آیند. در این ایام نعمتی الهی شامل حال ملتی شایسته یا مجازاتی بزرگ و دردناک دامن‏گیر ملتی سرکش و طغیانگر می‏شود. براساس روایات ائمه اطهار علیهم‏السلام ، روز قیام حضرت مهدی(عج) یکی از این روزهاست. امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «روزهای خداوند سه روز است: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت.» روز قیام حضرت مهدی(عج)، در حقیقت یکی از روزهای بزرگ الهی است و شایسته این نام می‏باشد؛ زیرا آن روز سرآغاز حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی و روز برچیده شدن بساط ظلم و ستم از سراسر جهان است.

 

پیشوایان و وارثان زمین

خداوند در آیه پنجم سوره مبارکه قصص، به مستضعفان وعده می‏دهد که آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار خواهد داد. امام علی علیه‏السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: «دنیا پس از روگردانی‏ها و چموشی‏های خود به ما رو می‏آورد، مانند مهربانی ماده‏شتر ناسازگار بر فرزند خود.» در روایات آمده است که امام حسن عسکری علیه‏السلام در هفتمین روز ولادت فرزندش حضرت مهدی(عج) به او فرمود: «سخن بگو، ای فرزند کوچکم!» پس امام مهدی(عج) شهادتین بر زبان جاری نمود و بر پدران خویش، یکی پس از دیگری صلوات فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد. به راستی حکومت و خلافت از آن کسانی است که امروز در زیر پرچم ظلم و ستم زورگویان به استضعاف و ناتوانی کشیده شده‏اند و با ظهور رهبر و مقتدایشان، حکومت را به دست خواهند گرفت تا ریشه ظلم و ستم را برکنند.

 

بندگان صالح، وارث زمین

خداوند به آن دسته از بندگان که تنها او را عبادت می‏کنند و در گروه صالحان هستند وعده می‏دهد که وارثان زمین خواهند بود. امام صادق علیه‏السلام در تفسیر این آیه شریفه می‏فرماید: «تمام کتاب‏های آسمانی ذکر خداوند است و منظور از بندگان صالح که زمین را به ارث خواهند برد، حضرت قائم علیه‏السلام و اصحاب اویند.» امام باقر علیه‏السلام نیز حضرت مهدی(عج) و یارانش را بندگان صالح خداوند می‏داند که وارثان زمین خواهند بود. منظور از وراثت زمین، انتقال منافع آن و استقرار برکات حیات زمین برای صالحان است. این برکات پایان‏ناپذیر، برکات مادی و معنوی را در بر می‏گیرد و این آیه شریفه اعلام می‏کند که زمین به زودی از شرک پاک خواهد شد و افراد صالح حکومت را در دست خواهند گرفت. بدین ترتیب در چنین حکومتی، تنها خدا پرستش می‏شود و هرگونه شرکی از بین می‏رود.

 

اجابت دعای بیچارگان

استجابت دعای افراد مضطر به هنگام گرفتاری و برطرف ساختن مشکل آنان، از وعده‏های خداوند در آیات قرآنی است. امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «این آیه شریفه درباره قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است آن هنگام که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز می‏گزارد و به سوی خداوند دعا می‏کند. پس خدا او را اجابت می‏کندو ناراحتی‏اش را برطرف می‏سازد و او را به عنوان خلیفه بر روی زمین بر می‏گزیند.» براساس روایات، هنگامی که حضرت مهدی علیه‏السلام ظهور می‏کند، به حجرالاسود تکیه می‏دهد و نخستین بیعت کننده با او، جبرئیل امین است و سپس 313 تن یاران خاص، به خدمت حضرت رسیده و با او بیعت می‏کنند. منظور خداوند هم که می‏فرماید: «در خیرات پیشی بگیرد»، ولایت و بیعت با حضرت مهدی(عج) است و وجود حضرت مهدی(عج)، همان استجابت دعای افراد بیچاره و مضطر می‏باشد.

 

فتح دنیا به دست حضرت مهدی(عج)

ایمان آوردن کافران در روزی که بندگان صالح خداوند بر آفاق چیره می‏شوند، برایشان سودی ندارد و آنان به کیفر اعمال خود خواهند رسید و این یکی از وعده‏هایی است که خداوند در قرآن به پیامبر خود می‏دهد. امام جعفر صادق علیه‏السلام در تفسیر این آیه شریفه می‏فرماید: «روز پیروزی، روزی است که دنیا به دست قائم علیه‏السلام فتح می‏شود. آن روز، دیگر ایمان آوردن برای کسی که پیش‏تر ایمان نداشته، سودی ندارد، ولی ایمان کسی که پیش از فتح مؤمن شده و انتظار ظهور او را می‏کشد، برای او سود خواهد داشت و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد و این پاداش دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام است.» ایمان به امامت اهل‏بیت علیهم‏السلام و انتظار ظهور مهدی آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، از جمله ویژگی‏هایی است که باعث برتری معتقدان به آن بر اهل زمان خود می‏شود.

 

آزمایش و امتحان ثابت‏قدمان

خداوند در آیات قرآن کریم، از آزمایش و امتحان بندگان خود سخن به میان می‏آورد تا به وسیله آنها، بندگان شکیبا و ثابت‏قدم، از بندگان ناشکیبا و سست‏قدم بازشناخته شوند. محمدبن مسلم، از یاران امام صادق علیه‏السلام می‏گوید: آن حضرت در تفسیر این آیه فرمود: «پیش از آمدن قائم(عج)، علامت‏هایی است که برای امتحان مؤمنان خواهد بود.» عرض کردم: آن علامت‏ها چیست؟ فرمود:«بیماری‏های گوناگون که سبب ترس و دلهره است، بالا رفتن نرخ‏ها که سبب گرسنگی است، کاهش در اموال که قحطی و مرگ و میر فراوان را به دنبال می‏آورد و نقص در محصولات که به دلیل نیامدن باران است. پس در آن موقع به آنها که در عقیده به ما ثابت می‏مانند، مژده بده».

 

حاکمیت آخرین دین خدا

خداوند در آیه هشتاد و سوم سوره مبارکه آل عمران، به صراحت بیان می‏کند که آنچه در آسمان‏ها و زمین است، تسلیم اویند و به سوی او بازگردانیده می‏شوند. امام کاظم علیه‏السلام در تفسیر این آیه شریفه و جهانی شدن آیین توحید و حاکمیت آخرین دین خدا بر سرتاسر جهان می‏فرماید:«این آیه درباره حضرت قائم علیه‏السلام نازل شده است. هنگامی که ظاهر شود، آیین مقدس اسلام را در شرق و غرب جهان، به یهودیان، مسیحیان، صائبیان، ملحدان، مرتدان و کافران عرضه می‏دارد؛ هر کس آن را از روی میل و رغبت بپذیرد، او را به نماز و زکات و دیگر فریضه‏های اسلامی امر می‏فرماید و هر کس امتناع ورزد، گردنش را می‏زند تا در همه شرق و غرب جهان، جز انسان یکتاپرست باقی نماند.»

 

زنده شدن زمین پس از مردن

زنده کردن زمین پس از مردن آن، امری است که خداوند در قرآن به آن اشاره دارد. زنده شدن زمین پس از مردن، تنها به معنای با طراوت شدن زمین پس از خزان و بی‏طراوتی نیست که این خود دلیلی بر قیامت و زنده شدن مردگان است؛ نیز به معنای زنده شدن ایمان پس از کفر و بی‏ایمانی است. امام باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه شریفه می‏فرماید: «منظور از مردن زمین، کفر ورزیدن اهل آن است و کافر در حقیقت مرده است. پس خداوند او را به ظهور حضرت قائم(عج) زنده خواهد کرد که در زمین به عدالت رفتار می‏کند و اهل آن را پس از مرگشان زنده می‏نماید».

 

احیای سنت‏ها و نابود کردن بدعت‏ها

برپایی نماز و امر به معروف و نهی از منکر، سه امر مقدسی است که در زمان حکومت صالحان در زمین اجرا می‏شود. امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «هنگامی که مهدی(عج) ظهور کند، خداوند متعال شرق و غرب زمین را به تصرف او ویارانش درمی‏آورد و دین را آشکار می‏سازد و نیز خداوند متعال بدعت‏ها و باطل را به دست او و یارانش از بین می‏برد؛ چنان که سفیهان، حق را میرانده باشند، تا جایی که اثری از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهی از منکر خواهند نمود.» امام جواد علیه‏السلام نیز می‏فرماید: «چون وقت خروج او برسد، شمشیرش از غلاف بیرون آید و ندا کند: برخیز ای ولی خدا که دیگر برای تو نشستن حلال نیست. پس خارج شود و دشمنان خدا را هرجا بیابد بکشد و حدود خدا را اقامه کند و به حکم خدا حکم نماید».

 

مهدی علیه‏السلام خواهد آمد

ظهور مهدی اهل بیت علیهم‏السلام در آخرالزمان، از مسائلی است که همه فرقه‏ها و گروه‏های اسلامی به آن ایمان دارند. آنها انتظار قیامی روحانی و جهانی را می‏کشند که عدالت اجتماعی و نظام جهان بر اساس ایمان به خدا و احکام دین اسلام برقرار شود و دنیا از چنگال ستمکاران و جباران نجات داده شده، پرچم اسلام در تمام نقاط به اهتزاز درآید. همه چشم به راهند و انتظار دارند که شایسته‏ترین فرزند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قیام کرده، آیین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی را زنده نموده، بشر را از نعمت آسایش بهره‏مند سازد و موجبات تفرقه و محرومیت و ناکامی را از میان بردارد. این وعده الهی است و تخلف‏پذیر نیست. دنیا به طرف آن عصر درخشان در حرکت است و سیر زمان، هر دم بشر را به چنین روزگاری نزدیک‏تر می‏سازد.


  
  

شهادت علی علیه السلام


تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و
انفصمت العروة الوثقی قتل ابن عم المصطفی ...


(ندای آسمانی)


علی علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت
بکوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجرای فرمان آنحضرت تا حد
امکان به بسیج پرداخته و گروههای تجهیز شده را بخدمت وی اعزام داشتند.

جهت مطالعه کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید



  
  

درست اندیشیدن

این یعنی اگر اصول اندیشیدن را به کار ببری، اگر مثلا در به کارگیری فهم خود دلیر باشی، یا مثلا در نقّادی اندیشه ی دیگران منصفانه رفتار کنی، یا مثلا حرف هایت را از تعصّب و خودسری پاک کنی، آن وقت می توانی درست بیاندیشی؟ درست اندیشیدن، یک راه است، یا یک نتیجه؟ مقصد است یا مسیر؟

بعضی وقت ها چنین وانمود می شود که درست اندیشیدن باید به چیزی اشاره کند؛ به مقصدی، به انتهایی، به درستی آنچه به آن می اندیشی، به چیزی که آنجا هست، و تو باید آن را درست به دست بیاوری. وقتی درست می اندیشی، لابد باید به اندیشه ی درست دست بیابی. ولی آیا «باید درست اندیشید تا به اندیشه ای درست دست یافت؟»...

در اوج پاکی از تعصب، در اوج دور ماندن از احساس، در اوج تعطیل کردنِپیش داوری ها ، آیا می شود درست اندیشید؟ نمونه ای هست که نشان بدهید؟ باید باشد. باید حتما نمونه ای برای درست اندیشیدن باشد. و گرنه چرا بعضی ها تمام همت شان این است که به دیگران درست اندیشیدن را یاد بدهند؟ انصاف باید داد. آنکه می گوید اندیشیدن باید درست باشد، منظورش این نیست که اندیشه باید به نتایج درستی برسد، بلکه فقط توصیه های روشی می کند. اصلا نتیجه این وسط مهم نیست، اینکه فکر شما چطور کار کند مهم است. درست اندیشیدن در واقع ناظر به نحوه های اندیشیدن است، به چارچوب اندیشیدن، و این ها دقیقا یعنی؛ دلیر بودن، انصاف داشتن، دوری از تعصب (همه به میزانی نسبی البته). اینها که باشد، شما می توانید با خیال راحت بیاندیشید، و به هر نتیجه ای که دل تان خواست برسید. در واقع، کسی که درست می اندیشد، اصلا به نتیجه فکر نمی کند. فکر کردن به نتیجه خود، بزرگ ترین پیش داوری است، بزرگ ترین عدول از انصاف.

بنابراین بهتر است ندانید چه نتیجه ای درست است (یا اینکه بهتر است دانسته های خودتان را پنهان کنید، یا لااقل چنین وانمود کنید که اندیشه ی درست برای تان بی اهمیت است، مهم درست اندیشیدن است. و ته دل تان امیدوار باشید که دیگران از خلال درست اندیشیدن، به اندیشه ی درست همانی که انتظارش را دارید- برسند).

 

 

تزهایی درباره‌ی درست اندیشیدن / اندیشه‌ی درست

1) این روزها می‌بینی که همه می‌گویند: درست بیاندیش، خوب فکر کن، عقلت را به کار بیانداز. درست اندیشیدن یک فضیلت است.

این یعنی اگر اصولِ اندیشیدن را به کار ببری، اگر مثلا در به کارگیریِ فهم ِ خود دلیر باشی، یا مثلا در نقّادیِ اندیشه‌ی دیگران منصفانه رفتار کنی، یا مثلا حرف‌هایت را از تعصّب و خودسری پاک کنی، آن وقت می‌توانی درست بیاندیشی؟ درست اندیشیدن، یک راه است، یا یک نتیجه؟ مقصد است یا مسیر؟

بعضی وقت‌ها چنین وانمود می‌شود که درست اندیشیدن باید به چیزی اشاره کند؛ به مقصدی، به انتهایی، به درستی ِ آنچه به آن می‌اندیشی، به چیزی که آنجا هست، و تو باید آن را درست به دست بیاوری. وقتی درست می‌اندیشی، لابد باید به اندیشه‌ی درست دست بیابی. ولی آیا «باید درست اندیشید تا به اندیشه‌ای درست دست یافت؟» محض ِ رضای هر که رضای او مایه‌ی آرامش ِ شماست، آیا تا به حال کسی را دیده‌اید که درست اندیشیده باشد؟ محض ِ نمونه فقط یکی!

در اوج ِ پاکی از تعصّب، در اوج ِ دور ماندن از احساس، در اوج ِ تعطیل کردنِ پیش‌داوری‌ها (در اِپوخه‌ی ناب)، آیا می‌شود درست اندیشید؟ نمونه‌ای هست که نشان بدهید؟ آها! باید باشد. باید حتما نمونه‌ای برای درست اندیشیدن باشد. و گرنه چرا بعضی‌ها تمام ِ همت‌شان این است که به دیگران درست اندیشیدن را یاد بدهند؟

2) انصاف باید داد. آنکه می‌گوید اندیشیدن باید درست باشد، منظورش این نیست که اندیشه باید به نتایج ِ درستی برسد، بلکه فقط توصیه‌های رَوشی می‌کند. اصلا نتیجه این وسط مهم نیست، اینکه فکر ِ شما چطور کار کند مهم است. درست اندیشیدن در واقع ناظر به نحوه‌های اندیشیدن است، به چارچوبِ اندیشیدن، و این‌ها دقیقا یعنی؛ دلیر بودن، انصاف داشتن، دوری از تعصب (همه به میزانی نسبی البته). اینها که باشد، شما می‌توانید با خیالِ راحت بیاندیشید، و به هر نتیجه‌ای که دل‌تان خواست برسید. در واقع، کسی که درست می‌اندیشد، اصلا به نتیجه فکر نمی‌کند. فکر کردن به نتیجه خود، بزرگ‌ترین پیش‌داوری است، بزرگ‌ترین عدولِ از انصاف. بنابراین بهتر است ندانید چه نتیجه‌ای درست است (یا اینکه بهتر است دانسته‌های خودتان را پنهان کنید، یا لااقل چنین وانمود کنید که اندیشه‌ی درست برای‌تان بی‌اهمیت است، مهم درست اندیشیدن است. و تَهِ دل‌تان امیدوار باشید که دیگران از خلالِ درست اندیشیدن، به اندیشه‌ی درست همانی که انتظارش را دارید- برسند).

 

در اینجا مهم‌ترین قاعده‌ای که یک درست‌اندیش باید به کار ببرد، شناختِ محدودیت‌های اندیشیدن است، و مهم‌ترین محدودیت برای اندیشه «متافیزیک»، یعنی آنچه فکر و خرد به آن راهی ندارد. یک درست‌اندیش ِ امروزی باید از متافیزیک مُبرّا باشد. روزگاری، بزرگ‌ترین متافیزیک دین و خدا بود (حالا هم البته کمابیش در ایران وضعیت به همین ترتیب است)، اما در یک سطح ِ تکامل‌یافته‌تر، بزرگ‌ترین متافیزیک، یعنی مهم‌ترین چیزی که اندیشه باید به پنهان‌کردن‌اش مشغول باشد، نفع ِ شخصی و احساسات و نگرش ِ پیش‌داورانه است (تقریبا همه‌ی مدرنیست‌ها وقتی می‌گویند درست بیاندیش، منظورشان این است که بی‌خیالِ باورهای مذهبی‌ات شو، بی‌خیالِ خدا، و بی‌خیالِ تعصباتِ کوری که اندیشه را جهت می‌دهند. و در دل نیت می‌کنند که از این طریق، دارند یک سکولار ِ واقعی می‌پرورانند. به مقدسات سوگند، که من بارها این‌جوری اندیشیده‌ام).

3) در حوزه‌ی روش، این دیگر یک حرفِ تکراری و نخ‌نماست که «باید از پیش‌داوری پرهیز کرد.» دیگر همه می‌دانند که نمی‌شود از پیش‌داوری پرهیخت. تنها کاری که امروزه می‌کنند (و احتمالا همیشه کرده‌اند)، تعدیل ِ پیش‌داوری‌هاست، به شیوه‌های بدیع و خلاق، جوری که گاه به چشم بیاید و گاه از چشم‌ها دور بماند. عُلمای روش همیشه به ما یاد می‌دهند که چه نوع حرف‌    ‎زدنی موردِ پسند قرار می‌گیرد. و البته تأکیدِ همه‌شان بر عناصر ِ بوئیدنی، چشیدنی، دیدنی، شنیدنی، بساویدنی، و به طور ِ کلی حس‌کردنی و مشاهده‌پذیر است. خلوص ِ حس باید حفظ شود، تا در نهایت روایتی که ما از کنار ِ-هم-چینی ِ دریافت‌هایمان به دست می‌دهیم، قانع‌کننده جلوه کند.

 

4) اگر کسی پیدا نشده که به اندیشه‌ی درست رسیده باشد، درست اندیشیدن به چه درد می‌خورد؟ اگر هر اندیشه‌ای از بدو ِ تولد ناقص و ناکامل است، حکمتِ درست اندیشیدن در کجایش پنهان شده است؟ می‌دانیم که در نتیجه‌اش پنهان نیست. می‌دانیم که اندیشه هیچ وقت دامن ِ درستی را نمی‌گیرد، هیچ وقت کامل نمی‌شود (یا لااقل امیدوارم که بدانیم). و خواهش می‌کنم نگویید «اندیشه خود هدفِ خود است.» هیچ چیز هدفِ خودش نیست (و گرنه باید خدایی وجود داشته باشد). اندیشه‌ها صرفا می‌توانند خوب‌تر یا بدتر تلقی بشوند، آن‌هم به میزانِ سودی که به ما می‌رسانند، و تازه آن‌هم به میزانی که عملی و واقعی باشند، یعنی بشود مطابق‌شان زندگی کرد (و معمولا اندیشه‌ی خوب مالِ آدم‌های خوب است و ...). از نظر ِ من البته، «اندیشه‌ی درست» در واقع یعنی همان «اندیشه‌ی من»، که با آن به سنجش‌گریِ افکار ِ این-و-آن می‌پردازم، و وقتی کسی را به درست‌اندیشی دعوت می‌کنم، انتظار دارم که در نهایت، از رهگذر ِ درست‌اندیشی به اندیشه‌ی من (یعنی اندیشه‌ی درست) صحه بگذارد. جنگِ اندیشه‌ها جنگِ زندگی‌هاست. من در واقع با زندگی ِ تو مخالف اَم که با اندیشه‌ات به مخالفت برمی‌خیزم. یا بگذار بگویم: دارم در مقابل ِ زندگی ِ تو از حیثیتِ زندگی ِ خودم دفاع می‌کنم (جنگِ اندیشه، وقتی به رویارویی و گفتگو می‌رسد، شبیهِ نبردِ این شمشیرزن‌های حرفه‌ای می‌شود که تو فیلم‌ها می‌بینیم: هزار جور حرکت به شمشیرشان می‌دهند، و بعد کنار می‌روند و ثابت می‌ایستند. تازه بعد از کنار رفتن‌شان است که دشمن می‌افتد زمین و می‌فهمی: اوه! اوه! اوه! شمشیرش چه زخم‌های کاری‌ای به جا گذاشته. نتیجه: اثر ِ یک گفتگوی عمیق را، همیشه بعد از گفتگو در خودتان دنبال کنید، حتی سال‌ها بعد).

 

5) شاید، حکمتِ درست اندیشیدن همین جاست: درست بیاندیش، تا شاید کمی مثل ِ هم بیاندیشیم (هر که می‌گوید «درست بیاندیش»، در واقع دارد می‌گوید: «مثل ِ من بیاندیش.»)

6) من احتمالا هرگز نمی‌توانم بگویم (و نمی‌گویم) «درست بیاندیش» (چون می‌دانم که نمی‌توانی. چون «من» نیستی)، اما شاید فقط بخواهم بگویم: «بیاندیش (هر جور که دوست داری)، و حرف بزن (هر جور که دوست داری).»

 

    


89/12/27::: 11:59 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5      >