|
برتری اسلام بر همه ادیان
آیات سی و سوم سوره توبه و نهم سوره صف، از جهانی شدن اسلام و عالمگیر شدن این آیین خبر میدهد. سرعت پیشرفت اسلام در جهان و به رسمیت شناخته شدن این آیین در کشورهای مختلف اروپایی و نفوذ سریع آن در آمریکا و آفریقا، نشان میدهد که اسلام رو به سوی عالمگیر شدن پیش میرود و تکامل این برنامه، به هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) است که برنامه جهانی شدن اسلام تحقق مییابد.
قیام حضرت مهدی(عج) ونابودی دولتهای باطل
در بعضی روایات، آیه هشتاد و یکم سوره اسراء، به قیام حضرت مهدی(عج) تفسیر شده است. امام باقر علیهالسلام فرمود:«مفهوم این سخن الهی این است که وقتی امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده میشود.» پیروزی حق بر باطل و شکست دولتها و لشکرهای کفر و شرک، قانونی الهی و کلی است که پویندگان و رهروان راه حق در برابر سختیها و مشکلات به آن توسل میجویند و به آن امیدوارند. قیام حضرت مهدی(عج)، روشنترین مصداق این آیه است که با قیام حضرت، تمام دولتهای باطل نابود میشوند و دولت حق حضرت بر آنها پیروز میگردد. در روز فتح مکه نیز پیامبر صلیاللهعلیهوآله 360 بت را که قبایل عرب بر گرد خانه کعبه چیده بودند، با عصای خود سرنگون ساخت و این آیه شریفه را تلاوت کرد.
حضرت مهدی(عج) ذخیره الهی
امام باقر علیهالسلام درتفسیر آیه هشتاد و ششم سوره مبارکه هود میفرماید: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه میدهد و نخستین سخنی که بر زبان مبارکش جاری میشود، این آیه است و سپس میفرماید: «من بقیة اللّه و خلیفة اللّه بر شما هستم». آنگاه همگان به آن حضرت چنین سلام میکنند: «سلام بر تو ای بازمانده خدا در زمین». تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ و سربازان مبارزی که با دشمن میجنگند و برای بشریت باقی میمانند و مایه خیر و سعادت او میشوند، «بقیة اللّه» هستند و چون حضرت مهدی(عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام است، یکی از روشنترین مصادیق «بقیةاللّه» میباشد و این لقب برای حضرت از همه شایستهتر است، به ویژه که تنها باقی مانده بعد از پیامبران و امامان میباشد.
حکومت جهانی مستضعفان
خداوند در آیه پنجاه و پنجم سوره نور به صراحت بیان میکند کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، قطعا خلیفه روی زمین خواهند شد و دین و آیین آنها به طور ریشهدار و پابرجا در زمین مستقر میشود. گروهی از مفسران، این آیه را اشاره به حکومت حضرت مهدی(عج) میدانند که شرق و غرب جهان در تحت لوای حکومتش قرار میگیرد و آیین حق را در همه جا برقرار میسازد و ناامنی و ترس و جنگ را از صحنه زمین نابود میکند. همچنان که در روایتی از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله آمده است: «اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند تا اینکه مردی از امت من که همنام و همکنیه من است، ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و ستم شده باشد».
پیروزی نهایی مهدی(عج)
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که از آنها میتوان چنین دریافت که روزی حکومت تمامی دنیا به دست پاکان و نیکان خواهد افتاد و حکومت واحد جهانی براساس یکتاپرستی تشکیل خواهد شد. در این حکومت، برنامههای اسلامی در سراسر جهان اجرا میشود و همه احکام الهی جامه عمل به خود میپوشد. بیم و هراس توده مردم از میان خواهد رفت و آرامش و امنیت کامل در سراسر گیتی برقرار خواهد شد. همه مردمان دنیا خدای یکتا را میپرستند و هر گونه بندگی و بتپرستی ریشهکن خواهدشد. براساس روایات و نویدهای انبیای الهی و ائمه اطهار علیهالسلام ، این عصر درخشان و روزگار طلایی، همان روز قیام منجی عالم بشریت و دوران پرشکوه ظهور حضرت مهدی(عج) است که زمین را پر از عدل و قسط و داد میکند.
برچیده شدن بساط مشرکان
خداوند در آیه سی و نهم سوره مبارکه انفال، به مسلمانان دستور میدهد با مشرکان پیکار کنند و فتنه و شرک را بر چینند تا دین و پرستش مخصوص خدا شود. برخی از مفسران ضمن روایتی از امام باقر علیهالسلام ، تفسیر این آیه شریفه را دولت بر حق حضرت مهدی(عج) میدانند. امام باقر علیهالسلام میفرماید: «تأویل این آیه هنوز نیامده است و هنگامی که تأویل آن بیاید، با مشرکان پیکار خواهد شد تا هنگامی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند و شرکی در روی زمین باقی نماند و این در زمان قیام قائم ما خواهد بود».
مهدی (عج) و انتقام خون امام حسین علیهالسلام
در آیه سی و سوم سوره مبارکه اسراء، سخن از کشته شدن مظلومان بهوسیله ظالمان و گرفتن انتقام خون آنان به دست ولی خدا گفته شده است. برخی از مفسران، روشنترین مصداق این آیه را خوانخواهی و انتقام حضرت مهدی(عج) در مورد امام حسین علیهالسلام میدانند و از امام باقر علیهالسلام چنین روایت میکنند: «حسین علیهالسلام مظلوم کشته شد و ما، اولیا و وارث خون او هستیم و قائم ما به خونخواهی حسین علیهالسلام قیام خواهد کرد. پس هر کس را که به کشتن آن حضرت راضی بوده، به قتل میرساند تا آنجا که خواهند گفت او در کشتن اسراف میکند و از دنیا نمیرود تا اینکه به پیروزی کامل برسد و سراسر زمین را از عدل و داد پر کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد».
روز قیام مهدی(عج) از ایام اللّه
خداوند در آیه پنجم سوره ابراهیم، از روزهایی سخن میگوید که «ایاماللّه» نام دارند و روزهای سرنوشتساز و مهم زندگی انسانها به شمار میآیند. در این ایام نعمتی الهی شامل حال ملتی شایسته یا مجازاتی بزرگ و دردناک دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر میشود. براساس روایات ائمه اطهار علیهمالسلام ، روز قیام حضرت مهدی(عج) یکی از این روزهاست. امام باقر علیهالسلام میفرماید: «روزهای خداوند سه روز است: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت.» روز قیام حضرت مهدی(عج)، در حقیقت یکی از روزهای بزرگ الهی است و شایسته این نام میباشد؛ زیرا آن روز سرآغاز حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی و روز برچیده شدن بساط ظلم و ستم از سراسر جهان است.
پیشوایان و وارثان زمین
خداوند در آیه پنجم سوره مبارکه قصص، به مستضعفان وعده میدهد که آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار خواهد داد. امام علی علیهالسلام پس از تلاوت این آیه فرمود: «دنیا پس از روگردانیها و چموشیهای خود به ما رو میآورد، مانند مهربانی مادهشتر ناسازگار بر فرزند خود.» در روایات آمده است که امام حسن عسکری علیهالسلام در هفتمین روز ولادت فرزندش حضرت مهدی(عج) به او فرمود: «سخن بگو، ای فرزند کوچکم!» پس امام مهدی(عج) شهادتین بر زبان جاری نمود و بر پدران خویش، یکی پس از دیگری صلوات فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد. به راستی حکومت و خلافت از آن کسانی است که امروز در زیر پرچم ظلم و ستم زورگویان به استضعاف و ناتوانی کشیده شدهاند و با ظهور رهبر و مقتدایشان، حکومت را به دست خواهند گرفت تا ریشه ظلم و ستم را برکنند.
بندگان صالح، وارث زمین
خداوند به آن دسته از بندگان که تنها او را عبادت میکنند و در گروه صالحان هستند وعده میدهد که وارثان زمین خواهند بود. امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه شریفه میفرماید: «تمام کتابهای آسمانی ذکر خداوند است و منظور از بندگان صالح که زمین را به ارث خواهند برد، حضرت قائم علیهالسلام و اصحاب اویند.» امام باقر علیهالسلام نیز حضرت مهدی(عج) و یارانش را بندگان صالح خداوند میداند که وارثان زمین خواهند بود. منظور از وراثت زمین، انتقال منافع آن و استقرار برکات حیات زمین برای صالحان است. این برکات پایانناپذیر، برکات مادی و معنوی را در بر میگیرد و این آیه شریفه اعلام میکند که زمین به زودی از شرک پاک خواهد شد و افراد صالح حکومت را در دست خواهند گرفت. بدین ترتیب در چنین حکومتی، تنها خدا پرستش میشود و هرگونه شرکی از بین میرود.
اجابت دعای بیچارگان
استجابت دعای افراد مضطر به هنگام گرفتاری و برطرف ساختن مشکل آنان، از وعدههای خداوند در آیات قرآنی است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «این آیه شریفه درباره قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله است آن هنگام که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز میگزارد و به سوی خداوند دعا میکند. پس خدا او را اجابت میکندو ناراحتیاش را برطرف میسازد و او را به عنوان خلیفه بر روی زمین بر میگزیند.» براساس روایات، هنگامی که حضرت مهدی علیهالسلام ظهور میکند، به حجرالاسود تکیه میدهد و نخستین بیعت کننده با او، جبرئیل امین است و سپس 313 تن یاران خاص، به خدمت حضرت رسیده و با او بیعت میکنند. منظور خداوند هم که میفرماید: «در خیرات پیشی بگیرد»، ولایت و بیعت با حضرت مهدی(عج) است و وجود حضرت مهدی(عج)، همان استجابت دعای افراد بیچاره و مضطر میباشد.
فتح دنیا به دست حضرت مهدی(عج)
ایمان آوردن کافران در روزی که بندگان صالح خداوند بر آفاق چیره میشوند، برایشان سودی ندارد و آنان به کیفر اعمال خود خواهند رسید و این یکی از وعدههایی است که خداوند در قرآن به پیامبر خود میدهد. امام جعفر صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه شریفه میفرماید: «روز پیروزی، روزی است که دنیا به دست قائم علیهالسلام فتح میشود. آن روز، دیگر ایمان آوردن برای کسی که پیشتر ایمان نداشته، سودی ندارد، ولی ایمان کسی که پیش از فتح مؤمن شده و انتظار ظهور او را میکشد، برای او سود خواهد داشت و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد و این پاداش دوستداران اهلبیت علیهمالسلام است.» ایمان به امامت اهلبیت علیهمالسلام و انتظار ظهور مهدی آل محمد صلیاللهعلیهوآله ، از جمله ویژگیهایی است که باعث برتری معتقدان به آن بر اهل زمان خود میشود.
آزمایش و امتحان ثابتقدمان
خداوند در آیات قرآن کریم، از آزمایش و امتحان بندگان خود سخن به میان میآورد تا به وسیله آنها، بندگان شکیبا و ثابتقدم، از بندگان ناشکیبا و سستقدم بازشناخته شوند. محمدبن مسلم، از یاران امام صادق علیهالسلام میگوید: آن حضرت در تفسیر این آیه فرمود: «پیش از آمدن قائم(عج)، علامتهایی است که برای امتحان مؤمنان خواهد بود.» عرض کردم: آن علامتها چیست؟ فرمود:«بیماریهای گوناگون که سبب ترس و دلهره است، بالا رفتن نرخها که سبب گرسنگی است، کاهش در اموال که قحطی و مرگ و میر فراوان را به دنبال میآورد و نقص در محصولات که به دلیل نیامدن باران است. پس در آن موقع به آنها که در عقیده به ما ثابت میمانند، مژده بده».
حاکمیت آخرین دین خدا
خداوند در آیه هشتاد و سوم سوره مبارکه آل عمران، به صراحت بیان میکند که آنچه در آسمانها و زمین است، تسلیم اویند و به سوی او بازگردانیده میشوند. امام کاظم علیهالسلام در تفسیر این آیه شریفه و جهانی شدن آیین توحید و حاکمیت آخرین دین خدا بر سرتاسر جهان میفرماید:«این آیه درباره حضرت قائم علیهالسلام نازل شده است. هنگامی که ظاهر شود، آیین مقدس اسلام را در شرق و غرب جهان، به یهودیان، مسیحیان، صائبیان، ملحدان، مرتدان و کافران عرضه میدارد؛ هر کس آن را از روی میل و رغبت بپذیرد، او را به نماز و زکات و دیگر فریضههای اسلامی امر میفرماید و هر کس امتناع ورزد، گردنش را میزند تا در همه شرق و غرب جهان، جز انسان یکتاپرست باقی نماند.»
زنده شدن زمین پس از مردن
زنده کردن زمین پس از مردن آن، امری است که خداوند در قرآن به آن اشاره دارد. زنده شدن زمین پس از مردن، تنها به معنای با طراوت شدن زمین پس از خزان و بیطراوتی نیست که این خود دلیلی بر قیامت و زنده شدن مردگان است؛ نیز به معنای زنده شدن ایمان پس از کفر و بیایمانی است. امام باقر علیهالسلام در تفسیر این آیه شریفه میفرماید: «منظور از مردن زمین، کفر ورزیدن اهل آن است و کافر در حقیقت مرده است. پس خداوند او را به ظهور حضرت قائم(عج) زنده خواهد کرد که در زمین به عدالت رفتار میکند و اهل آن را پس از مرگشان زنده مینماید».
احیای سنتها و نابود کردن بدعتها
برپایی نماز و امر به معروف و نهی از منکر، سه امر مقدسی است که در زمان حکومت صالحان در زمین اجرا میشود. امام باقر علیهالسلام میفرماید: «هنگامی که مهدی(عج) ظهور کند، خداوند متعال شرق و غرب زمین را به تصرف او ویارانش درمیآورد و دین را آشکار میسازد و نیز خداوند متعال بدعتها و باطل را به دست او و یارانش از بین میبرد؛ چنان که سفیهان، حق را میرانده باشند، تا جایی که اثری از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهی از منکر خواهند نمود.» امام جواد علیهالسلام نیز میفرماید: «چون وقت خروج او برسد، شمشیرش از غلاف بیرون آید و ندا کند: برخیز ای ولی خدا که دیگر برای تو نشستن حلال نیست. پس خارج شود و دشمنان خدا را هرجا بیابد بکشد و حدود خدا را اقامه کند و به حکم خدا حکم نماید».
مهدی علیهالسلام خواهد آمد
ظهور مهدی اهل بیت علیهمالسلام در آخرالزمان، از مسائلی است که همه فرقهها و گروههای اسلامی به آن ایمان دارند. آنها انتظار قیامی روحانی و جهانی را میکشند که عدالت اجتماعی و نظام جهان بر اساس ایمان به خدا و احکام دین اسلام برقرار شود و دنیا از چنگال ستمکاران و جباران نجات داده شده، پرچم اسلام در تمام نقاط به اهتزاز درآید. همه چشم به راهند و انتظار دارند که شایستهترین فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله قیام کرده، آیین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی را زنده نموده، بشر را از نعمت آسایش بهرهمند سازد و موجبات تفرقه و محرومیت و ناکامی را از میان بردارد. این وعده الهی است و تخلفپذیر نیست. دنیا به طرف آن عصر درخشان در حرکت است و سیر زمان، هر دم بشر را به چنین روزگاری نزدیکتر میسازد.
شهادت علی علیه السلام
تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و
انفصمت العروة الوثقی قتل ابن عم المصطفی ...
(ندای آسمانی)
علی علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت
بکوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجرای فرمان آنحضرت تا حد
امکان به بسیج پرداخته و گروههای تجهیز شده را بخدمت وی اعزام داشتند.
جهت مطالعه کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید
درست اندیشیدن این یعنی اگر اصول اندیشیدن را به کار ببری، اگر مثلا در به کارگیری فهم خود دلیر باشی، یا مثلا در نقّادی اندیشه ی دیگران منصفانه رفتار کنی، یا مثلا حرف هایت را از تعصّب و خودسری پاک کنی، آن وقت می توانی درست بیاندیشی؟ درست اندیشیدن، یک راه است، یا یک نتیجه؟ مقصد است یا مسیر؟ بعضی وقت ها چنین وانمود می شود که درست اندیشیدن باید به چیزی اشاره کند؛ به مقصدی، به انتهایی، به درستی آنچه به آن می اندیشی، به چیزی که آنجا هست، و تو باید آن را درست به دست بیاوری. وقتی درست می اندیشی، لابد باید به اندیشه ی درست دست بیابی. ولی آیا «باید درست اندیشید تا به اندیشه ای درست دست یافت؟»... در اوج پاکی از تعصب، در اوج دور ماندن از احساس، در اوج تعطیل کردنِپیش داوری ها ، آیا می شود درست اندیشید؟ نمونه ای هست که نشان بدهید؟ باید باشد. باید حتما نمونه ای برای درست اندیشیدن باشد. و گرنه چرا بعضی ها تمام همت شان این است که به دیگران درست اندیشیدن را یاد بدهند؟ انصاف باید داد. آنکه می گوید اندیشیدن باید درست باشد، منظورش این نیست که اندیشه باید به نتایج درستی برسد، بلکه فقط توصیه های روشی می کند. اصلا نتیجه این وسط مهم نیست، اینکه فکر شما چطور کار کند مهم است. درست اندیشیدن در واقع ناظر به نحوه های اندیشیدن است، به چارچوب اندیشیدن، و این ها دقیقا یعنی؛ دلیر بودن، انصاف داشتن، دوری از تعصب (همه به میزانی نسبی البته). اینها که باشد، شما می توانید با خیال راحت بیاندیشید، و به هر نتیجه ای که دل تان خواست برسید. در واقع، کسی که درست می اندیشد، اصلا به نتیجه فکر نمی کند. فکر کردن به نتیجه خود، بزرگ ترین پیش داوری است، بزرگ ترین عدول از انصاف. بنابراین بهتر است ندانید چه نتیجه ای درست است (یا اینکه بهتر است دانسته های خودتان را پنهان کنید، یا لااقل چنین وانمود کنید که اندیشه ی درست برای تان بی اهمیت است، مهم درست اندیشیدن است. و ته دل تان امیدوار باشید که دیگران از خلال درست اندیشیدن، به اندیشه ی درست –همانی که انتظارش را دارید- برسند). تزهایی دربارهی درست اندیشیدن / اندیشهی درست 1) این روزها میبینی که همه میگویند: درست بیاندیش، خوب فکر کن، عقلت را به کار بیانداز. درست اندیشیدن یک فضیلت است. این یعنی اگر اصولِ اندیشیدن را به کار ببری، اگر مثلا در به کارگیریِ فهم ِ خود دلیر باشی، یا مثلا در نقّادیِ اندیشهی دیگران منصفانه رفتار کنی، یا مثلا حرفهایت را از تعصّب و خودسری پاک کنی، آن وقت میتوانی درست بیاندیشی؟ درست اندیشیدن، یک راه است، یا یک نتیجه؟ مقصد است یا مسیر؟ بعضی وقتها چنین وانمود میشود که درست اندیشیدن باید به چیزی اشاره کند؛ به مقصدی، به انتهایی، به درستی ِ آنچه به آن میاندیشی، به چیزی که آنجا هست، و تو باید آن را درست به دست بیاوری. وقتی درست میاندیشی، لابد باید به اندیشهی درست دست بیابی. ولی آیا «باید درست اندیشید تا به اندیشهای درست دست یافت؟» محض ِ رضای هر که رضای او مایهی آرامش ِ شماست، آیا تا به حال کسی را دیدهاید که درست اندیشیده باشد؟ محض ِ نمونه فقط یکی! در اوج ِ پاکی از تعصّب، در اوج ِ دور ماندن از احساس، در اوج ِ تعطیل کردنِ پیشداوریها (در اِپوخهی ناب)، آیا میشود درست اندیشید؟ نمونهای هست که نشان بدهید؟ آها! باید باشد. باید حتما نمونهای برای درست اندیشیدن باشد. و گرنه چرا بعضیها تمام ِ همتشان این است که به دیگران درست اندیشیدن را یاد بدهند؟ 2) انصاف باید داد. آنکه میگوید اندیشیدن باید درست باشد، منظورش این نیست که اندیشه باید به نتایج ِ درستی برسد، بلکه فقط توصیههای رَوشی میکند. اصلا نتیجه این وسط مهم نیست، اینکه فکر ِ شما چطور کار کند مهم است. درست اندیشیدن در واقع ناظر به نحوههای اندیشیدن است، به چارچوبِ اندیشیدن، و اینها دقیقا یعنی؛ دلیر بودن، انصاف داشتن، دوری از تعصب (همه به میزانی نسبی البته). اینها که باشد، شما میتوانید با خیالِ راحت بیاندیشید، و به هر نتیجهای که دلتان خواست برسید. در واقع، کسی که درست میاندیشد، اصلا به نتیجه فکر نمیکند. فکر کردن به نتیجه خود، بزرگترین پیشداوری است، بزرگترین عدولِ از انصاف. بنابراین بهتر است ندانید چه نتیجهای درست است (یا اینکه بهتر است دانستههای خودتان را پنهان کنید، یا لااقل چنین وانمود کنید که اندیشهی درست برایتان بیاهمیت است، مهم درست اندیشیدن است. و تَهِ دلتان امیدوار باشید که دیگران از خلالِ درست اندیشیدن، به اندیشهی درست –همانی که انتظارش را دارید- برسند). در اینجا مهمترین قاعدهای که یک درستاندیش باید به کار ببرد، شناختِ محدودیتهای اندیشیدن است، و مهمترین محدودیت برای اندیشه «متافیزیک»، یعنی آنچه فکر و خرد به آن راهی ندارد. یک درستاندیش ِ امروزی باید از متافیزیک مُبرّا باشد. روزگاری، بزرگترین متافیزیک دین و خدا بود (حالا هم البته کمابیش در ایران وضعیت به همین ترتیب است)، اما در یک سطح ِ تکاملیافتهتر، بزرگترین متافیزیک، یعنی مهمترین چیزی که اندیشه باید به پنهانکردناش مشغول باشد، نفع ِ شخصی و احساسات و نگرش ِ پیشداورانه است (تقریبا همهی مدرنیستها وقتی میگویند درست بیاندیش، منظورشان این است که بیخیالِ باورهای مذهبیات شو، بیخیالِ خدا، و بیخیالِ تعصباتِ کوری که اندیشه را جهت میدهند. و در دل نیت میکنند که از این طریق، دارند یک سکولار ِ واقعی میپرورانند. به مقدسات سوگند، که من بارها اینجوری اندیشیدهام). 3) در حوزهی روش، این دیگر یک حرفِ تکراری و نخنماست که «باید از پیشداوری پرهیز کرد.» دیگر همه میدانند که نمیشود از پیشداوری پرهیخت. تنها کاری که امروزه میکنند (و احتمالا همیشه کردهاند)، تعدیل ِ پیشداوریهاست، به شیوههای بدیع و خلاق، جوری که گاه به چشم بیاید و گاه از چشمها دور بماند. عُلمای روش همیشه به ما یاد میدهند که چه نوع حرف زدنی موردِ پسند قرار میگیرد. و البته تأکیدِ همهشان بر عناصر ِ بوئیدنی، چشیدنی، دیدنی، شنیدنی، بساویدنی، و به طور ِ کلی حسکردنی و مشاهدهپذیر است. خلوص ِ حس باید حفظ شود، تا در نهایت روایتی که ما از کنار ِ-هم-چینی ِ دریافتهایمان به دست میدهیم، قانعکننده جلوه کند. 4) اگر کسی پیدا نشده که به اندیشهی درست رسیده باشد، درست اندیشیدن به چه درد میخورد؟ اگر هر اندیشهای از بدو ِ تولد ناقص و ناکامل است، حکمتِ درست اندیشیدن در کجایش پنهان شده است؟ میدانیم که در نتیجهاش پنهان نیست. میدانیم که اندیشه هیچ وقت دامن ِ درستی را نمیگیرد، هیچ وقت کامل نمیشود (یا لااقل امیدوارم که بدانیم). و خواهش میکنم نگویید «اندیشه خود هدفِ خود است.» هیچ چیز هدفِ خودش نیست (و گرنه باید خدایی وجود داشته باشد). اندیشهها صرفا میتوانند خوبتر یا بدتر تلقی بشوند، آنهم به میزانِ سودی که به ما میرسانند، و تازه آنهم به میزانی که عملی و واقعی باشند، یعنی بشود مطابقشان زندگی کرد (و معمولا اندیشهی خوب مالِ آدمهای خوب است و ...). از نظر ِ من البته، «اندیشهی درست» در واقع یعنی همان «اندیشهی من»، که با آن به سنجشگریِ افکار ِ این-و-آن میپردازم، و وقتی کسی را به درستاندیشی دعوت میکنم، انتظار دارم که در نهایت، از رهگذر ِ درستاندیشی به اندیشهی من (یعنی اندیشهی درست) صحه بگذارد. جنگِ اندیشهها جنگِ زندگیهاست. من در واقع با زندگی ِ تو مخالف اَم که با اندیشهات به مخالفت برمیخیزم. یا بگذار بگویم: دارم در مقابل ِ زندگی ِ تو از حیثیتِ زندگی ِ خودم دفاع میکنم (جنگِ اندیشه، وقتی به رویارویی و گفتگو میرسد، شبیهِ نبردِ این شمشیرزنهای حرفهای میشود که تو فیلمها میبینیم: هزار جور حرکت به شمشیرشان میدهند، و بعد کنار میروند و ثابت میایستند. تازه بعد از کنار رفتنشان است که دشمن میافتد زمین و میفهمی: اوه! اوه! اوه! شمشیرش چه زخمهای کاریای به جا گذاشته. نتیجه: اثر ِ یک گفتگوی عمیق را، همیشه بعد از گفتگو در خودتان دنبال کنید، حتی سالها بعد). 5) شاید، حکمتِ درست اندیشیدن همین جاست: درست بیاندیش، تا شاید کمی مثل ِ هم بیاندیشیم (هر که میگوید «درست بیاندیش»، در واقع دارد میگوید: «مثل ِ من بیاندیش.») 6) من احتمالا هرگز نمیتوانم بگویم (و نمیگویم) «درست بیاندیش» (چون میدانم که نمیتوانی. چون «من» نیستی)، اما شاید فقط بخواهم بگویم: «بیاندیش (هر جور که دوست داری)، و حرف بزن (هر جور که دوست داری).»